حقیقت دشمن شماست!

حقیقت دشمن شماست!

در هیچ موقعیتی تنها یک حقیقت وجود ندارد

به شما تلفن بزنیم

 

حقیقت احتمالاً بزرگترین مانع برقراری ارتباط خوب است. در جریان مشاجره با دوست یا همسر خود، امکان دارد بدون دلیل حق را به خودتان بدهید و سعی کنید دیگران را مجبور به پذیرش نظرات خود کنید. اگر دقت کرده باشید هر‌چه بیشتر برای جلب نظر طرف مقابل تلاش می‌کنید، بر شدت و گستره‌ی مشاجره افزوده می‌شود. مهم‌ترین علت این مسأله این است که شما به‌واقع به سخنان آن‌ها گوش نمی‌دهید و آن‌ها به این نتیجه می‌رسند که احساساتشان را ندیده می‌گیرید و به همین خاطر صدایشان را بلندتر می‌کنند تا شما را به گوش دادن تشویق کنند.

عدم آگاهی از رفتار خود

ممکن است به هیچ وجه از رفتار خود آگاه نباشید. شوهری به زنش می‌گوید: "سارا تو بدون این‌که خواسته‌های مرا در نظر بگیری، هر کاری که دلت می‌خواهد، انجام می‌دهی و فقط به فکر کار و خواسته‌های خودت هستی". سارا هم جواب می‌دهد: "نه، این‌طور نیست. اولویت اول من تو هستی. اما وقتی کار خیلی مهمی در پیش دارم، اولویت را به آن اختصاص می‌دهم". با این‌که سارا به احتمال زیاد خود را منطقی و صادق می‌داند، به اشتباه حق را به خود می‌دهد و اعتقاد دارد که شوهرش اشتباه می‌کند. هر‌چه سارا در راستای مخالف او حرفی بزند، ثابت می‌کند که حق با همسرش است. در‌واقع سارا برای آگاهی یافتن از منظور همسرش قدمی بر‌نمی‌دارد. تنها به نیاز‌های خود و طرز برداشت خود از امور اهمیت می‌دهد و این دقیقاً همان چیزی است که همسرش دارد از آن شکایت می‌کند.

راه حل

راه حل پیشنهادی شما در این وضعیت چیست؟ سارا می‌تواند به کمک جملاتی با مفهوم "من احساس می‌کنم"، احساسش را بیان کند. چه احساسی دارد؟ به جای لحن مشاجره، بهتر است که احساس خود را با همسرش در میان بگذارد. سارا باید احساس و اندیشه شوهرش را درک کند. چه احساسی دارد؟ همسرش احساس بی‌اعتنایی می‌کند. سارا می‌تواند بگوید: "احساس می‌کنم که تحقیر شده‌ام. خیلی عصبانی هستم، اما می‌دانم که تو هم حق داری. فکر می‌کنم به نظر تو من به کارم بیشتر از هر چیزی اهمیت می‌دهم. فکر می‌کنی مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌ای، درسته؟ اگر اینجوری باشه، معلومه که باید ناراحت و خشمگین باشی."
تقریباً مشکل همه‌ی آدم‌هایی که درگیر مشاجرات بی‌نتیجه می‌شوند این است که خود را بر‌حق می‌دانند. ولی بدانید که این روش هرگز به کسی کمک نکرده و نمی‌کند.
وقتی در شرایط ناراحتی می‌خواهید به هر طریقی ثابت کنید که حق با شماست، این کار را نکنید. در صدد هستید که از خود دفاع کنید، این کار را نکنید. وقتی می‌خواهید حقیقتی را به کسی بقبولانید، چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا وقتی مشاجره کردید و حالت دفاعی به خود گرفتید، به نتیجه دلخواهتان رسیدید؟ آیا همسر یا دوستتان حرف شما را قبول کرد؟ آیا به شما گفت "از تو ممنونم که چشمانم را باز کردی، حالا می‌فهمم که چه اشتباه بزرگی می‌کردم؟" البته که نمی‌گوید.
مخلص کلام این است که به دنبال دفاع از "حقیقت" نباشید. "حقیقت" دشمن شماست. وقتی پذیرفتید که حقیقت تنها در کلام شما نیست، وقتی سعی می‌کنید منظور دیگران را بفهمید، وقتی برای بیان احساستان از لحنتان استفاده نمی‌کنید، می‌بینید که دیگران به شنیدن و درک کردن نظرات شما راغب‌تر می‌شوند.

اگر حق با من باشد؟

بسیاری از افراد در این‌گونه موقعیت‌ها می‌گویند "اما اگر حق با من باشد و او اشتباه بگوید، چه؟ آیا مهم نیست که حق با کیست؟ من بلد نیستم دروغ بگویم و الکی نقش بازی کنم!"
صحبت شما دو اشکال اساسی دارد؛ نه "مؤثر" است و نه "درست" است. دلیل این‌که مؤثر نیست، تا این‌جا باید برای شما مشخص شده باشد. مشاجره، طرفین گفتگو را ناراحت می‌کند و هر تلاشی از جانب شما که بخواهد حق به جانب بودن شما و ناحق بودن دیگران را ثابت کند، آتش اختلاف را شعله‌ور‌تر می‌کند و حالت دفاعی را افزایش می‌دهد.
اشکال دوم این است که به همان مقداری که احساسات شما برای خودتان اعتبار دارد، احساسات دیگران هم برای خودشان معتبر است. دفاع از حقیقت ابلهانه است، زیرا در هیچ موقعیتی تنها یک حقیقت وجود ندارد. باید به احساسات دیگران بها بدهید. این‌گونه احساسات نه درست است و نه اشتباه.

 

ابولفضل حفیظی بازدید: 1092 تاریخ: آدرس وب

بزودی با شما تماس می‌گیریم

دیدگاه خود را بیان بفرمائید

  • هنوز دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است
قالب:
جنسیت: