افراد به شیوههای مختلفی باعث شکست و ناکامی خود میشوند که از آنجمله میتوان به خودتخریبی اولیه، معامله کردن، استفاده از راهبردهای ناکارآمد و تحقیر خویشتن اشاره کرد. آگاهی از این تمایلات مخرب به ما کمک میکند تا از آنها اجتناب کنیم.
افرادی که میزان خودتخریبیشان بالا است، در قبال سلامت خود مسئولیت قبول نمیکنند. آنها از احساس کنترل درونی پایینی برخوردارند و اغلب دست به کارهایی میزنند که به ضررشان تمام میشود، مانند: تقلب کردن، رانندگی خطرناک و بیتوجهی به سلامتی خود، مصرف مواد مخدر، خودآزاری، اختلالهای خوردن، خودکشی. افراد وقتی به این رفتارهای آسیبزننده دست میزنند، معمولاً میدانند که دچار درد و رنج خواهند شد، اما آماده یا قادر به تغییر آن نیستند.
معامله کردن زمانی به رفتارهای خودشکن منجر میشود که افراد آرامش یا لذت موقت را به عوارض بلندمدت خطر برای سلامتی یا اضطراب ترجیح میدهند.
بنابراین در این شیوه فرد بهمنظور اجتناب از درد و ناراحتی روشی را انتخاب میکند که ممکن است در کوتاهمدت سودمند باشد، ولی در درازمدت عوارض زیانباری بر خود تحمیل میکند. نمونههایی از معامله کردن عبارتند از: سیگار کشیدن، مشروب خوردن، استفاده نکردن از کمربند ایمنی، اقدام به رفتار جنسی ناسالم، ورزش نکردن، تغذیه ضعیف، بیتوجهی به سلامت خود و استفاده از داروهای غیرقانونی. زمانی که افراد اهداف آسان و مطمئنی انتخاب میکنند و همچنین زمانی که بهجای بهدست آوردن احساس رضایت از دستاوردها و موفقیتهای هدفمند خود، به لذتهای کوتاهمدت بسنده میکنند، درواقع دست به معامله میزنند. اغلب افرادی که نحوه مقابله با شکست را یاد نگرفتهاند، تمایل به معامله کردن دارند و معمولاً معاملهگران ضعیفی میشوند.
راهبردهای ناکارآمد، از بینش ضعیف و عدم قضاوت خوب ناشی میشوند. این راهبردها اغلب زیاد مؤثر نیستند و انعطافناپذیرند. بهعنوان مثال، افراد زمانی در حل یک مسئله دشوار یا انجام موفق یک کار مهم با مانع روبهرو میشوند که تمام امکانات و گزینههای موجود را در نظر نمیگیرند، به یک راهحل چسبیده و راهحلهای دیگر را نادیده میگیرند، یا انتظارات زیادی از خود دارند که نمیتوانند از آنها چشمپوشی کنند. یک راهحل موفق یا مذاکرهی مناسب، مستلزم انعطافپذیری است. در برخی موقعیتها ممکن است قاطع بودن مناسبتر باشد، ولی در موقعیتهای دیگر مصالحه کردن و پذیرفتن نقطهنظرهای دیگر، سودمندتر است. افرادی که از راهبردهای ناکارآمد پرهیز میکنند، میدانند که چگونه از یک رویکرد مسئلهگشا استفاده کنند.
افرادی که خود را تحقیر میکنند، سازگاری کمتری دارند، آنها مضطرب و افسرده هستند و به سختی با مشکلات زندگی کنار میآیند. همچنین احتمال زیادی وجود دارد که آنها فشار روانی و جسمی بیشتری را تجربه کرده، دست به خودکشی بزنند و یا اقدام به سوءمصرف مواد و یا رفتار خشونتآمیز نمایند.
خودکمبینی نتیجهی رشد یافتن در خانواده یا گروه اجتماعی است که در آن رفتارهای درست و مناسب، ارزشی ندارد. افرادی که در طول زندگی خود سابقهی طردشدگی و پذیرفته نشدن را دارند، اغلب مانند بازندهها عمل کرده و خود را بیگانه از گروه احساس میکنند، با توجه به اینکه آنان با پیروی از هنجارهای اجتماعی نتوانستهاند عزتنفس و احساس ارزشمندی کسب کنند، درنتیجه برای کسب احساس ارزشمندی گاهی به رفتارهای ضداجتماعی روی میآورند.
دیدگاه خود را بیان بفرمائید❤