هیچ دانشی به اندازهی علم روانشناسی به مطالعه رفتارها و ذهن انسان در مهارتهای فردی و ارتباطات بینفردی و روابط انسانی نپرداخته است و از دل این مطالعات، مباحثی چون مهارتهای ابراز وجود و عزت نفس، مهارتهای ارتباطی، زبان بدن، آزمونهای فرافکن، یادگیری و آموزش رشد شناختی، شخصیت و تیپهای شخصیتی، فرزندپروری، ترک اعتیاد و الکلیسم، جرمشناسی، ازدواج و روابط زناشویی، اختلالات شخصیت، روابط جنسی و بیماریهای روانتنی بهوجود آمدهاند و توانستهاند کمک بسیار زیادی به بهبود کیفیت زندگی جوامع بشری کنند.
توجه به این نکته هم بسیار حائز اهمیت است که دانش روانشناسی بیشترین ارتباط را با دیگر رشتهها دارد و علم روانشناسی بیشترین نقش را در مطالعات بین رشتهای ایفا میکند. از دانش روانشناسی در علوم دیگری مثل جامعهشناسی، پزشکی، اقتصاد، حقوق، مدیریت، هنر، زیستشناسی و فلسفه استفاده میشود.
کمپانیهای بزرگ اقتصادی و کارخانجات تولیدی محصولات مختلف نیز از خدمات دانش روانشناسی بیبهره نیستند. در امر تبلیغات و فروش محصولات و خدمات خود از دانش روانشناسی بسیار استفاده میکنند. دولتها و سیاستمداران برای جلب افکار عمومی و همسو کردن جوامع خود نیز از دانش روانشناسی بیشترین بهره را میبرند.
پیبردن به نقش رنگها در نحوهی تفکر و رفتار انسانها از بین مطالعات روانشناسی بیرون آمده است که شرکتهای مختلف از این مطالعات در تولید محصولات خود استفاده میکنند و حتی در پوشش کارمندان خود نیز از مطالعات رنگشناسی روانشناسی استفاده میکنند. کمپانیهایی مانند مایکروسافت در تولید نرمافزارها و محصولات خود نیز از این دانش رنگشناسی روانشناسی برای طراحی فضای نرمافزارهای خود بسیار بهرهبرداری میکنند. بیمارستانها و مراکز پزشکی نیز از این دانش برای رنگ اتاقها و بخشهای مختلف، مانند جراحی و کودکان نیز برای إلقای احساس آرامش و اعتماد برای بیماران خود استفاده میکنند.
امروزه از دانش روانشناسی برای مصاحبههای شغلی و شناسایی استعداد و تواناییهای افراد برای انتخاب مشاغل مختلف استفاده میکنند که باعث میشود افراد بتوانند بیشترین کارایی و کیفیت را در مشاغل خود داشته باشند. طراحی آزمونهای مختلف روانشناسی در زمینههای هوش، شخصیت، استعداد، خلاقیت، اختلالات شخصیت، مهارتهای کنترلی و عزت نفس، نقش بسیار زیادی در انتخاب مسیر زندگی و شناسایی تواناییهای افراد برای إرتقای کیفیت زندگی دارد.
در بخش آموزش و پرورش، که درواقع بنیانیترین و اصلیترین و زیربناییترین بخش هر جامعهی بشری برای پیشرفت و ساختن آیندهای بهتر است، نیز بیشترین نقش را دانش روانشناسی دارد. با مطالعاتی که روانشناسی در زمینهی رشد کودکان و تواناییهای ذهنی دارد، بهترین زمان را برای شروع آموزش علوم دیگر در اختیار سازمانها و نهادها و خانوادهها قرار میدهد.
این که بهترین زمان برای زبانآموزی، مهارتهای ریاضی درک حجم و محیط، توانایی قیاس و درک بقای اشیاء، چه زمانی است و اینکه این مهارتها چگونه و با چه روشی آموزش داده شود، نیز از تأثیرات عمیق دانش روانشناسی در بخش آموزش و پرورش است. در گذشته بچههای زیادی بودهاند که به علت اختلالات یادگیری و عدم توانایی در شناخت این افراد در سنین پایین و شناخت علل آن از آموزش صحیح بیبهره بودهاند و در اجتماع نتوانستند از توانایی و استعدادهای خود استفاده کنند، ولی مطالعات روانشناسی این امکان را فراهم کرد که بتوان انواع اختلالات یادگیری و علل آن را شناسایی کرد و نحوهی درمان و برخورد با این اختلالات را در اختیار جوامع انسانی قرار داد، تا بتوانند عدالت آموزشی را ایجاد کنند و افراد دچار اختلال نیز بتوانند از آموزش صحیح و مناسب با وضعیت خود استفاده کنند تا دیگر در آینده به افرادی طرد شده و منزوی در اجتماع تبدیل نشوند و بتوانند احساس رضایتمندی از زندگی خود داشته باشند.
یکی از شاخههای مطالعاتی روانشناسی، مطالعات مربوط به حوزهی جرم و جنایت میباشد و به نقش عوامل روانی در جرم و جنایت میپردازد. روانشناسی جنایی با مطالعه شخصیت افراد بزهکار، نقش محیطهای مختلف در شکلگیری و پرورش افراد بزهکار و رفتار مجرمانه، شناخت دلایل و انگیزههای تبهکارانه، نحوهی برخورد جامعه و اجتماعی شدن این افراد، نقش تجربههای دوران کودکی و محیط زندگی آنها و نقش وراثت و ژنتیک و اختلالات شخصیتی و روانی، توانسته است گسترهی وسیعی از آگاهی را، به جوامع بشری برای کنترل و پیشگیری و مقابله با جرم و جنایت، در اختیارشان قرار دهد، که با کمک این آگاهیها دولتها میتوانند برنامههایی برای بازسازی، بازپروری و درمان مجرمان و بزهکاران و برطرف کردن عوامل اجتماعی که در تولید جرم نقش دارند، طراحی کنند.
روانشناسی هر انسان را در ابتدا بهصورت یک موجود منحصربهفرد در نظر میگیرد و سعی در مطالعه و شناخت هر فرد بهصورت مجزا دارد و بعد آن انسان منحصربهفرد را در غالب روابط بینفردی و اجتماعی مورد مطالعه و شناخت قرار میدهد. یکی از شاخههای روانشناسی که بهصورت تخصصی در این مسیر فعالیت میکند، روانشناسی بالینی است که به درک و فهم و پیشبینی و درمان نابهنجاری و آشفتگیهای روانی و شناختی، هیجانی و عاطفی، زیستشناختی و رفتاری کمک میکند و به درمان میپردازد و در زمینههای ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش رواندرمانگران، پژوهش و مدیریت به فعالیت میپردازد. بسیاری از مشکلات فردی و بینفردی و روابط اجتماعی که افراد در زندگی با آنها مواجه هستند، درواقع اگر به یک روانشناس مراجعه شود، و علل و ریشهی اصلی آن شناسایی شود، از حالت بحران و مشکل غیرقابلحل و تحمل خارج میشود و رنج افراد را کاهش میدهد و از بین میبرد.
روانشناسان حوزه بالینی با استفاده از روشهای مختلف از قبیل مصاحبه و ابزارهای روانسنجی به ارزیابی شخصیت افراد میپردازند و نسبت به آنها آگاهی کسب میکنند و این آگاهی را در اختیار مراجع خود قرار میدهند که فرد بتواند با آگاهی از نقش تعصبات شخصی، تئوریهای نادرست، تمایلات عاطفی، مدیریت هیجان و نوع شناخت خود، از مشکل و بحرانهای زندگی خود رهایی یابد.
در بسیاری از مواقع خانوادهها درگیر مسائل مربوط به فرزندان و نحوهی فرزندپروری و برخورد با کودک و نوجوان خود هستند، که باعث میشود انرژی زیادی هم از نظر روانی و هم از نظر مالی مصرف کنند و شرایط را برای خود سخت و رنجآور کنند. در این مواقع میتوانند با مراجعه به روانشناس و مشاور علل مختلف را ریشهیابی کنند و مهارتهای لازم را کسب کنند.
چه ازدواجهایی که به علت عدم اطلاع و آگاهی از ویژگیهای شخصیتی طرفین و وجود اختلال شخصیت در طرف مقابل، به شکست و بحران تبدیل شدهاند. در صورتی که دانش روانشناسی این امکان را میتواند در اختیار افراد قرار دهد که بتوانند قبل از ازدواج ویژگیهای شخصیتی یکدیگر را شناسایی کنند و مهارتهای لازم را برای نحوهی ارتباط و تعامل با ویژگیهای شخصیتی طرف مقابل، آموزش ببینند و به کیفیت ارتباط خود بیافزایند و درصورت وجود اختلالهای شخصیتی در طرف مقابل از آن آگاهی یابند و برای درمان اقدام کنند تا بتوانند آگاهانه تصمیم به ازدواج بگیرند، نه اینکه بدون آگاهی با این مسائل وارد زندگی زناشویی شوند و دچار رنج شوند و بعد درگیر مسائل مربوط به طلاق و جدایی و شکست عاطفی شوند.
اختلافات زناشویی و نارضایتی از وضعیت زندگی، که با مراجعه به روانشناس و صرفاً با آموزش یکسری مهارتهای ارتباطی برای درک و فهم و نحوهی برخورد و تعامل با رفتار طرف مقابل میتواند پایان پذیرد، ولی با ناآگاهی از نقش روانشناسی و تأثیر آن و عدم مراجعه به یک روانشناس، تبدیل به یک وضعیت پر از رنج، غیرقابلتحمل و عذابآور و درنهایت احتمالاً جدایی میشود.
افراد بسیاری هستند که در محیط شغلی خود احساس ناخشنودی دارند و دچار فرسایش روانی میشوند، که میتوانند با مراجعه به یک روانشناس و إصلاح شناخت و نوع نگاه به زندگی، آموزش مهارتهای لازم و نحوهی تعامل در شرایط سخت، افزایش تابآوری و ایجاد انگیزههای مختلف، به إرتقای کیفیت و بهبود رضایت از زندگی خود بپردازند.
در گذشته تمرکز علم روانشناسی بر روی ارزیابی و شناخت و درمان بوده است، ولی امروزه نسل جدید روانشناسی و مطالعات پژوهشی روانشناسان در تلاش است که کیفیت زندگی و رضایتمندی انسان از زندگی خویش را افزایش دهد و به غنیسازی افکار، احساسات و هیجانات خود بپردازد. تمرکز ویژه بر شادکامی و احساس رضایتمندی و خوشبختی است.
در همین راستا میتوان به اهمیت ایجاد نقش روانشناسی در زندگی روزمره و نیازی که هر فرد، خانواده و جامعه به استفاده از این علم در زندگی خود دارد، پی برد. همهی انسانها در زندگی خود دارای باورها و نوع منحصربهفردی از جهانبینی و شناخت و آگاهی هستند، که با چسبیدن به این باورها دچار خطا در ارتباطات خود و یا نوعی از بحران فردی میشوند که باعث ایجاد اختلال در حوزههای شغلی و تحصیلی، روابط خانوادگی و زناشویی، حال خوب درونی و احساس رضایتمندی در زندگیشان میشود. چهبسا فرصتهایی که به دلیل همین باورهای نادرست، فرد در زندگی خود از دست میدهد و یا خود را در مسیر زندگی سالم دچار بحران میکند.
استخدام یک معلمی که دچار اختلال شخصیتی است میتواند چه آسیبهای جبرانناپذیری برای دانشآموزان تحت تعلیم او به همراه داشته باشد. یک پزشک، یک راننده، یک کارمند بانک، یک طراح بازیهای کامپیوتری و یا یک سیاستمداری که دچار اختلالهای شخصیتی هست میتواند آسیبهای فراوانی به جامعه وارد کند. از همینرو باید در سیاستگذاریهای استخدامی و اشتغال، این مسأله را مدنظر قرار داد و افراد را شناسایی کرد تا در صورت امکان ابتدا برای درمان اقدام کنند و بعد به کار مشغول شوند و یا اینکه اگر درمان برای آنها سخت و اختلالها شدید هست، از اشتغال آنها در برخی مشاغل جلوگیری شود.
در مراحل بالاتر باید بستری ایجاد شود که خانوادهها و محیطهای آموزشی، تحت اطلاعرسانی و آگاهی در مورد زمینههای ایجاد کنندهی انواع اختلالات روانی قرار گیرند و نسبت به نقش خود در شکلگیری شخصیت فرزندان خود و افراد جامعه آگاهی کسب کنند.
کشورهای پیشرفته، چه از نظر صنعتی و چه از نظر رفاهی و آرامش درون جامعه، درحالحاضر آموزشهای روانشناسی را در تمامی زمینهها و ردههای سنی بهصورت جدی استفاده میکنند و جزء نیازهای اساسی هر شهروند قرار دادهاند. با این توصیف میتوان به این جمله که روانشناسی نیاز جامعه است بهصورت جدیتر پرداخت.
دیدگاه خود را بیان بفرمائید❤