خودآگاهی يكی از مهارتهای زندگيست كه عبارت است از شناخت دقيق و درست از خود، به نحوی كه فهم صحيحی از نگرشها، آرا، عقايد، انديشهها، هيجانها، توانايیها، مهارتها و كاستیهايمان داشته باشيم. از نگاهی ديگر، میتوان گفت كه خودآگاهی يعنی آموختن روشهای منطقی برای اعمال كنش و واكنش در موقعيتهای متفاوت.
خودآگاهی به توانایی آدمی در درك ویژگیهای فردی و اجتماعیاش گفته میشود، به گونهای که وی قادر است نسبت به نقاط قوت و ضعف خویش و نیازها و سایر ابعاد وجودیاش شناخت صحیحی کسب کند و در پرتو آن به سازگاری فردی و اجتماعی دست یابد.
انسان در مسير زندگی خود، با انتخابهای متعددی روبهرو است و سرآغاز هر انتخابی «خودآگاهی» است، از انتخابهای ساده و روزمره گرفته (غذا خوردن، خريد... ) تا انتخابهای سخت و پيچيده (نوع جهان بيني، شغل،همسر... ).
از آنجا كه زندگی بدون انتخاب معنی ندارد، زندگی بدون «خودآگاهی» نيز غيرممكن به نظر میآيد. ليكن انتخابهای بزرگ و سرنوشتساز، نيازمند خودآگاهی دقيقتر است كه اگر در آن ماهر نباشيم، به خود و ديگران صدمه جدی خواهيم زد.
اين مهارت به شما كمك میكند تا بتوانيد بيشتر خصوصيات، نيازها، خواستهها، اهداف، نقاط ضعف، نقاط قوت، احساسات، ارزش و هويت خود را بشناسيد.
يكی از عوامل مهمی كه به ما كمك میكند زندگی خوب و موفقی داشته باشيم، اين است كه خود را بشناسيم و احساس خوبی در مورد خودمان داشته باشيم، همچنين از آنچه كه هستيم شاد و راضی باشيم.
1–مهارتهای خودارزیابی.
2 -شناسایی نقاط قوت و ضعف خود.
3 –مهارتهای تفکر مثبت.
4 –مهارتهای ایجاد خودانگاره و تصویر بدنی مثبت.
الف) شناخت احساسات و خودپنداره
ب) هویت و هویتیابی
ج) عزت نفس و احساس ارزشمندی
تصویر ما از خودمان را خویشتنپنداری میگویند.
خود جنبههای مختلفی دارد كه بهتر است آنها را كشف كنيم، شامل: بدن (جسم)، احساسات، افكار، آرمانها، اعتقادات، ادراكات و عملكرد. در زير مختصراً به چند نمونه از ابعاد خودآگاهی اشاره ميكنيم.
اولين بخش خود، كه آسان تر از جنبههای ديگر شناختنی است، خود فيزيكی (جسماني) است كه به حس و تصوری گفته میشود كه نسبت به بدن خود داريم. بخشي از ارتباط ما با ديگران از اين طريق صورت میگيرد.
كانال ارتباطی كه به آن زبان بدن يا ارتباط غيركلامی میگويند. عناصر مهم آن عبارتند از تماس چشمی، فاصله با ديگران، حركات دست و پا، حالات صورت و غيره. بدون اين كه خودمان كاملاً مطلع باشيم، با بدنمان پيامهای مختلفی ارسال میكنيم. بخشی از خودشناسی فيزيكی اين است كه از پيامهايی كه از اين طريق به ديگران ارسال میكنيم، با خبر شويم.
خود واقعی درونیترين بخش وجود ما است. خودمان اين بخش را به خوبی میشناسيم، ولی افراد معدودی از اين بخش ما آگاه هستند. اين خود، دربرگيرنده آن چيزهايی است كه در ما وجود دارد و ما اشراف كافی به آنها داريم، مانند: علائق، سن، مدرك تحصيلی و… . گاه لازم است در خلوت، خود واقعيمان را مرور كنيم و عميق و صادقانه آن را ببينيم.
تصور میكنيد ديگران شما را چگونه ميبينند؟ ما در ميان جمع و گروههای مختلف چگونه رفتار میكنيم؟
نظرات و ديدگاههای اطرافيان در مورد ما خود اجتماعی ما را شكل میدهد. مثلاً ممكن است من خود را فردی ساعی و موفق دركسبوكار بدانم، ولی تصوير ديگران از من انسانی پولدوست، دنياطلب و خودخواه باشد.
از سوی ديگر بهتر است گاهی به تفاوت رفتار خود در ميان جمع دوستان صميمي با گروههای رسمیتر مثلاً در محيط كار، بيانديشيم. در هر گروه افراد با رفتار خود به ما فشار میآورند تا با آنان همنوا شويم.
ما ترغيب میشويم شبيه افرادی شويم كه بيشتر با آنان سروكار داريم. البته گاه فرآيند همانندی به شكلی نامحسوس رخ میدهد.
بنابراين لازم است به تفاوت رفتار خود در ميان جمع نيز دقت كنيم. بايد بدانيم كه ويژگیهای فردی خود، خود واقعی و اوضاع اجتماعی در روند تشكيل خود اجتماعی ما بسيار مؤثرند.
از همان دوران نوجوانی افكار و تصاوير آرماني متعدد آنچه آرزو میكنيم و گاه مبهم از خود به وجود میآيد و با نگاه به ديگران و مقايسهی خود با آنان به اين فكر فرو میرويم كه، چگونه به نظر میرسيم؟ شايد در اين مقايسهها به اين نتيجه برسيم كه زندگی برخي مردم چقدر ايدهآل است و آرزو كنيم كه ما هم مثل آنان بشويم. در چنين فرآيندی خود آرماني ما تشكيل میشود.
تصوير ايدهآل برخي افراد آنچنان دور از دسترس و واقعيت است كه هرچه تلاش كنند، به آن نمیرسند.
در چنين وضعي امكان بروز احساس نااميدی و افسردگی خيلی زياد است. خود آرمانی چنانچه واقعبينانه تكوين يابد، زمينهی رشد و پيشرفت را مهيا میسازد. بنابراين هرچه فاصله خود واقعی آنچه هستيم با خود آرمانی آنچه میخواهيم باشيم بيشتر باشد احساس ناكامی و ناکارآمدی در ما بیشتر شکل میگیرد.
جنبه معنوی خود، مرتبط با چيزی است كه به آن اعتقاد داريم. به عبارت ديگر تصور فرد از اعتقاداتش به زندگی او معنا میبخشد. اين نگرش مربوط به نوع جهانبينی او است يا به ديدگاههای انسانی اخلاقی ديگر وی ارتباط دارد. مثلاً آيا من فردی مقيد و متدين هستم؟ آيا به زند گی بعد از مرگ باور دارم؟
تصور يا برداشتی است كه هر كس از هويت و تمايلات جنسی خود دارد. به عبارت ديگر آيا از زن بودن يا مرد بودن خود راضی هستيم يا نه؟
جنبه خاصی از خود است كه دربرگيرندهی اسرار ماست. چون دوست نداريم كه اين بخش از وجود ما فاش شود، معمولاً انرژی زيادی برای مخفی نگهداشتن آن صرف میكنيم. مانند مسائلی كه مربوط به حريم خصوصي ما هستند و مايل نيستيم ديگران از آن مطلع گردند. اين بخش از وجود ما شامل برخی وقايع تلخ دوران گذشته زندگی نيز هست.
این موضوع در دوران نوجوانی و پس از آن بسیار مهم است، زیرا اساس شخصیت و ثبات روانی فرد در آینده را شکل میدهد. هویتیابی پاسخ دادن به این سؤال است که من کیستم؟ به کجا میروم؟ درآینده چه میخواهم بکنم؟ و سوالهایی از این دست. انسان خودآگاه فردي است که میتواند خود را در حداقل 20 جمله و عبارت در هر یک از ویژگیهاي عاطفی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، اقتصادي و جسمانی تعریف کند.
اگر شخص نداند کیست، از کجا آمده، به کجا میرود، قصدش از زندگی چیست، در آینده چه میخواهد بکند و... فردی آشفته و سرگردان خواهد بود.
یکی دیگر از اجزای خودآگاهی عزت نفس است. عزت نفس به احساس ارزشمندی شخص از خود اشاره دارد. پس منظور از عزت نفس، ارزشی است که شخص برای خودش قائل است. این احساس تحت تأثیر عوامل مختلف مانند: موفقیتها، عملکردها، تواناییها، ظاهر شخصی، قضاوتها و... قرار میگیرد که در محیط حمایتکننده تقویت میشود.
1) با وجود ضعفهایی که داریم برای خود ارزش قائل میشویم.
2) با درایت بیشتر تصمیمگیری میکنیم.
3) در تعارضهای میانفردی بهتر و مناسبتر برخورد میکنیم.
4) در برابر ناملایمات زندگی با توان بیشتر مقاومت میکنیم.
- بهبود رابطه با خانواده.
- برای هر عمل مثبت انسانی به خود پاداش دهید.
- تلقین به نفس مثبت داشته باشید.
- چنانچه عملی ضد ارزشهای انسانی انجام دادهاید خود را سرزنش نکنید، بلکه سعی کنید آن را جبران نمایید.
- به اندیشه دیگران احترام بگذارید.
- خود را با دیگران مقایسه نکنید و با دیدن پیشرفتهای دیگران به سرزنش خود دست نزنید.
- مسئولیتپذیر باشید.
- ابعاد معنوی خود را تقویت کنید.
- نقاط قوت خود را بشناسید و آنها را تقویت کنید.
- نقاط ضعف خود را بشناسید و نقایص خود را رفع کنید.
در این رابطه باید نقاط قوت و ضعف و کلاً آنچه را هستیم را پذیرفته و دوست داشته باشیم. واقعیت این است که مهارتها و تواناییهای ما به میزان آگاهیهای ما محدود است. یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار در پذیرش خود، پذیرفتن اشتباهاتی است که از ما سر میزند؛ چراکه هیچیک از ما نمیخواهیم مرتکب اشتباهی شویم، ولی اشتباه صورت میگیرد.هر اشتباهی برای انسان درسی است، پس باید اشتباهاتمان را بپذیریم. علاوه بر پذیرش، بخشش نیز لازم است. این کار به افزایش اعتمادبهنفس ما کمک میکند.
مهمترین عامل در پذیرش دیگران، توانایی ما در پذیرش تفاوتهای فردی است. زیرا تفاوتهای ژنتیکی و محیطی وجود دارد و تنها راه آن قبول تفاوتها است. باید بپذیریم هر فرد انسانی متفاوت و منحصربهفرد است و هر یک از ما در برخی موارد به دیگران شبیه هستیم و در برخی موارد متفاوت. شناخت و پذیرش اینها به خودآگاهی ما کمک میکند.
بدیهی است که بهترین کسی که میتواند برای ما تصمیمگیری نماید خود ما هستیم، حال اگر به هر شکلی ترجیح دهیم که دیگران به جای ما تصمیم بگیرند، درواقع مسئولیت کارمان را نپذیرفتهایم. ترس از شکست نباید مانعی برای قبول مسئولیت ما باشد. این کار به خودآگاهی ما کمک میکند.
ویژگیهایی که شاید به نظر فرد مثبت باشد اما در عمل مانع خودشکوفایی فرد میشود، عبارتند از:
اگر شخص خود را همانگونه که هست نپذیرد و به دنبال ایدهآلهای دستنیافتنی باشد، بدون تلاش بخواهد انتظاراتش برآورده شود، خواستههای غیرمعقول داشته باشد و یا توقعات بیشازحد داشته باشد.
آرزوی کامل بودن، هم احساس رضایت را از خود فرد میگیرد و هم بیشتر فرد را در معرض ناکامی قرار میدهد. ترس از بازنده بودن، اشتباه کردن، نارضایتی، همه یا هیچ پنداری، تأکید زیاد بر بایدها و اهداف غیرقابل دسترس هستند.
غرور کاذب از دیگر عوامل خودشکوفایی است.
1) نوشتن لیست نقاط ضعف و قوت
2) توصیف خود: (اینکه من کیستم؟ به کجا میروم؟ در آینده چه میخواهم بکنم؟)
3) شرح اهداف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت
4) شناسایی حقوق خود
5) شناسایی وظایف و مسئولیتهای خود
6) شناسایی ارزشهای خود
دیدگاه خود را بیان بفرمائید❤