آیا تفاوتی بین خلقوخو و شخصیت دخترها و پسرها وجود دارد؟ آیا این تفاوتها ثانویه است و تفاوتهای ژنتیکی هستند یا از عوامل دیگری چون نحوه تربیت و بازخوردهای جامعه نسبت به آنها مربوط میشود؟ این تفاوتها چه وقت آشکار میشوند؟
تفاوتهای فیزیکی بین دختران و پسران آشکار است. در مورد نسبت دادن تفاوتها به جنسیت باید کاملاً محتاط بود و برای بسیاری از تفاوتها که قبلا تصور میشد به ارث و جنس مربوط است، امروزه معلوم شده است که نتیجه نحوه متفاوت تربیت پسران و دختران است. از همین رو، شناخت از دنیای رشد دخترها و پسرها و تفاوتهای مختلف بین آنها در نحوه برخورد و در نتیجه پرورش ویژگی های سالم شخصیت و رشد روانی جنسی آنها بسیار موثر است.
نگاه والدین به اهداف بلند مدت مطلوب و نامطلوب اجتماعی شدن و رفتار کودک، از فرهنگ و وضعیت اجتماعی – اقتصادی آنان تأثیرمیپذیرد. نظامهای اعتقادی و مذهبی، جامعه و طبقه اجتماعی که پدر و مادر در آن پرورش یافتهاند نیز در رشد نقش دارد.
تفاوتهای میان فرهنگی در زمان بندیهای اجتماعی نیز دیده میشود. در یک جامعه ابتدایی،دختری ممکن است در 13 سالگی ازدواج کند در 14 سالگی مادر و در 35 سالگی بیوه شود، در حالی که در جوامع صنعتی این رویداد دیرتر رخ میدهند. هر جامعهای برای پذیرش مسئولیتهای مختلف و برخورداری از امتیازات گوناگون زمان ایدهآلی را در نظر میگیرد، ولی این سنین از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت خواهد بود. روانشناسان این امکان را برای خانواده ها فراهم می کنند که این تفاوتهای فرهنگی و طبقاتی مانع از دستیابی به اهداف کوتاه مدت و میان مدت و همچنین اهداف بلند مدت فرزندان نشوند.
روانشناسان در گذشته بر تأثیر بزرگسالان و محیط بر کودکان تاکید داشتند، ولی امروزه تاکید برآن است که چگونه تفاوتهای کودکان بر مراقبان تأثیر میگذارد. شیرخواران و کودکان تنها دریافت کنندۀ غیرفعال مراقبت به شمار نمیآیند، بلکه در تعاملات خود با افردا پیرامونشان شریکی تأثیرگذار محسوب میشوند. کودک آرام و مطبوعی که مراقبت از آن ساده است تأثیر مثبتی بر والدین دارد و آنها را ترغیب میکند که با او رفتاری دوستانه و گرم و محبتآمیز داشته باشند ولی کودک بیش فعال و تندمزاجی که مراقبت از او دشوار است به آسانی برانگیخته میشود ممکن است سبب شود که والدین شیوهای تخاصمآمیز، عصبانی و طردکننده با او برخورد کنند.
چه عواملی بر رشد تأثیر میگذارند؟
این عوامل چگونه اعمال اثر میکنند؟
آیا میتوان رشد را متوقف کرد یا به تأخیر انداخت یا سرعت آنرا بیشتر کرد؟
آیا میشود بر برخی ویژگیهای رشدی اعمال کنترل کرد؟
مثلاً اگر والدینی دلشان دختر بلوند بخواهد چه کاری غیر از رنگ موی مناسب از دستشان برمیآید؟
ویژگیهای فرهنگی، قومی، نژادی چه نقشی بر رشد دارند؟
چرا برخی از افراد سریعتر از دیگران رشد میکنند؟
توالی رشد به چه صورت است؟
به همین خاطر فرایند رشد به موضوعی چند بعدی و بین رشتهای تبدیل شده است. زیست شناسی، فیزیولوژی، پزشکی، آموزش و پرورش، روانشناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی.
در گذشته بیشتر درگیری علوم برای اثبات برتری یکی از این عوامل بوده است که کدام مقدمتر است و کدام اثرگذارتر. ولی امروزه دیگر این سوال که کدامیک مسئول رفتار ماست مطرح نیست بلکه این سوال مطرح است که این عوامل چگونه به تعامل با یکدیگر میپردازند و چگونه میتوان بر آنها مسلط شد به گونهای که رشد بهینه حاصل شود.
برخی از روانشناسان رشد اعتقاد دارند که رشد فرایند تدریجی و پیوسته نمو و دگرگونی است و عدهای دیگر آن را زنجیرهای از مراحل مجزا میدانند که در آن تغییری ناگهانی یعنی عبور از مرحلهای به مرحله دیگر است. روانشناسانی که بر پیوستگی رشد تاکید دارند گرایش به آن دارند که به تأثیر محیط و یادگیری اجتماعی بر فرایند رشد اهمیت بیشتری بدهند. روانشناسانی که برگسسته بودن رشد یا نظریههای مرحلهای رشد تاکید دارند نقش ارث را در زنجیره رشد مهم میدانند. اما امروزه دیگر بسیاری از روانشناسان خود را طرفدار هیچ یک از این دیدگاههای افراطی نمیدانند.
همه ما میدانیم که زندگی امروزمان از آنچه قبلاً واقع شدهاند پذیرفته است. روانکاوان خصوصاً برتأثیر تجارب کودکی اولیه برسازگاری فرد در مراحل بعدی زندگی تأکید میورزند. که البته این دیدگاهی بیوگرایانه است زیرا یک سئوال مطرح است که اگر ما دوره کودکی ناشادی داشته باشیم،محکومیم که در بزرگسالی نیز ناشاد و ناسازگار باشیم؟ وقوع حادثهای آسیب زا در کودکی میتواند باعث سورفتار شود ، ولی نه بصورت 100% . افراد موفق بسیاری را میتوان نام برد که از خانوادههای ناسالم برخواستهاند.
سلطه اولیه به تلاشهای فرد برای تغییر جهان خارج به گونهای که با نیازها و خواستههایش هماهنگ باشد مربوط است و سلطه ثانویه برعکس، دنیای درونی فرد را نشانه میرود تا آن را با جهان خارج هماهنگ سازد.
نظریه سلطه ثانویه میگوید اگر شما شیوه نگریستن جهان را نمیپسندید، شیوه نگریستن خودتان را به جهان تغییر دهید. اما سلطه اولیه میگوید اگر شغلتان را دوست ندارید، آن را عوض کنید یا اگر جامعهای را نمیپسندید، به جای دیگری بروید ولی ثانویه میگوید نیازی نیست شغلتان را عوض کنید، کافی است فقط کف سازش خود را با کاری که انجام میدهید تغییر دهید یا باید یاد بگیرید با جامعهای که در آن زندگی میکنید هماهنگ شوید. نقل مکان الزاماً همه مشکلات شما را حل نمیکند. روانشناسی این امکان را به شما میدهد که بتوانید مهارت های لازم برای سازگاری در محیط های مختلف را در خود پرورش دهید.
یک سئوال: آیا هیچ یک از عناصر شخصیت ثابت باقی میماند؟ آیا ویژگیهای شخصیتی فرد در دوره کودکی تا دوره نوجوانی یا بزرگسالی دوام مییابند؟
روانشناسان در اینکه شخصیت چقدر میتواند تغییر کند و چقدر ثابت میماند با یکدیگر اتفاق نظر ندارند.
آیا کودکی که کمرو و ساکت (لینک شود به مقاله خجالت و کمرویی) است هیچگاه به بزرگسالی خونگرم و برونگرا تبدیل خواهد شد؟
مطالعات متعددی صورت گرفته است که نشان داده است گاهی رشد بازتاب ثبات است و مطالعاتی دیگر نشان داده است که بازتاب دگرگونی.
همه ابعاد شخصیت با سرعتی واحد رشد نمییابند. کودکی ممکن است بسیار باهوش باشد ولی از لحاظ رشد و نمو فیزیکی تأخیر داشته باشد. نوجوان پسری که از لحاظ فیزیکی رسیده شده و ظاهری مردانه دارد ممکن است رفتار و حرکاتی بچگانه و نارسیده داشته باشد و سبب شود که والدین از خود بپرسند پس او کی بزرگ میشود؟ آشنایی با ویژگی های دوران بلوغ و تغییراتی که از نظر روانی و شخصیتی و جسمی در بچه ها ایجاد می شود، از دیگر کارکردهای روانشناسی هست که می تواند به خانواده ها ارائه دهد.
در زندگی هر فرد ممکن است تکرارهایی رخ دهد نوجوانان ممکن است دورهای از تضاد ارزشی را سپری کنند و سالها بعد در بزرگسالی دوره دلگیری را بگذرانند. شاید اصطلاحات بحران سی سالگی، چهل سالگی و ... شنیده باشید.
گرچه زنجیره رشدی در افراد مختلف کم و بیش یکسان است ولی نباید از یاد برد که گستره وسیعی از تفاوتهای فردی نیز وجود دارد. شیرخواران مختلف مدت زمان متفاوتی را صرف خواب، بیداری، تغذیه، شیطنت و گریه میکنند. گذشته از آن در هر شیرخوار نوسانات روز به روز نیز دیده میشود. افراد مختلف از لحاظ زمانبندی و سرعت رشد در مواردی مانند قد، وزن، ساختار فیزیکی و ویژگیهای شناختی و هیجانی و شخصیتی تفاوت دارند.
آشنایی با سیر رشد و شناخت هر چه بیشتر آن می تواند قدمی بسیار بزرگ برای خودشناسی و البته دیگر شناسی و درک متقابل افراد از یکدیگر باشد.
دیدگاه خود را بیان بفرمائید❤