بعضی از افراد با دستهایشان حرف میزنند، بعضی فقط با دهانشان. بعضی از افراد مؤدبانه تقریباٌ به همه لبخند میزنند، بعضی دیگر به همه اخم میکنند، بعضیها نیز بیدقت میباشند. بعضی میایستند تا حرف بزنند و بعضیها مینشینند. بعضی خمیده، بعضی راست میایستند و بعضی به اسباب و اثاثیه تکیه میدهند. این اختلاف در سبک میتواند منشأ سوءتفاهم و خیالبافی بشود. کسی که با دستهایش حرف میزند، کسی را که فقط با دهانش صحبت میکند وراج میبیند. کسی که فقط با دهانش حرف میزند، کسی که با دستهایش حرف میزند را خارج از کنترل درمییابد. کسی که لبخند میزند، کسی که اخم میکند را نفرتآور میداند، در حالی که، کسی که اخم میکند کسی که لبخند میزند را حقه باز میداند. وقتی افراد با هم کنار میآیند، آنها طبیعتاٌ از طریق انعکاس ژستهای بدنی، حالتهای صورت و درجهای از نوع حرف زدن با همدیگر ارتباط برقرار میکنند. اگر شما از حرف زدن با دوستی که پاهایش را روی هم انداخته لذت میبرید، بعد از مدتی شما هم پاهایتان را به همان شکل روی هم میاندازید.
اگر آنها پاهایشان را باز کرده، به طرف جلو مینشینند، بعد از چند لحظه شما هم همین کار را میکنید. اگر آنها لبخند بزنند، شما هم لبخند میزنید. ممکن است کار به جایی برسد که اگر آنها سرشان یا گوششان را بخارانند، شما هم ناگهان همین کار را بکنید. یا حتی همین الان که این مطلب را خواندید ممکن است سر یا گوشتان شروع به خاریدن کند. اگر میتوانستید فیلمی از خودتان با افرادی که ارتباط خوبی با آنها دارید تماشا کنید، آن را سریع جلو ببرید، چیزی میدیدید که میتواند بازی اتوماتیکی و ناخودآگاهی باشد. برای بقیه روز، به روشهایی که افراد، رفتار غیر کلامی همدیگر را منعکس میکنند، توجه کنید. دقت کنید که چطور با دیگران ارتباط برقرار میکنید و دیگران چگونه با شما ارتباط برقرار میکنند. دو نفر را با فاصله بنگرید و ببینید که چگونه غیرکلامی ارتباط برقرار میکنند. اگر شما زوجی را ببینید که بحث میکنند، ببینید که چقدر کم ارتباط وجود دارد و چقدر غلو در اختلافات.
بیشتر اوقات، ارتباط غیرکلامی به طور اتوماتیک اتفاق میافتد و اغلب بدون توجه بین دو شخص در جریان است. ارتباط یا عدم آن میتواند اتمسفری از اطمینان یا عدم اطمینان، همکاری یا عدم همکاری بین شما و شخص دیگر به وجود بیاورد. یک راه رفتار با شخص ناهنجار در اتمسفر مسموم این است که عملاٌ با آن شخص از نظر ژست بدنی یا با حالتهای صورت و نوع حرف زدن آمیزش کنید، علامتی بفرستید که "من با تو هستم، دشمن نیستم، من به آنچه تو میگویی یا میکنی علاقه مندم".
لازم نیست آنقدر ارتباط غیرکلامی انجام دهید که شخص بفهمد و احساس کند که او را مسخره میکنید. لازم نیست که هرچه شخص دیگر میکند از سر تا پا منعکس کنید. شما فقط میخواهید شرایطی خلق کنید که در حالت معمولی اتفاق میافتد، اگر با هم کنار بیایید. بعضی اوقات ارتباط غیرکلامی مشابه ولی متفاوت است. آیا هرگز کسی را که پایش را تکان میدهد دیدهاید؟ شما ممکن است شروع به تکان دادن پایتان نکنید ولی قبل از این که بفهمید مدادتان را با همان ریتم تکان میدهید.
یک چیز که هرگز نباید با آن بیامیزید، رفتار خصمانه در مقابله با شماست.اگر کسی مشتاش را برای شما تکان داده و فریاد میکشد: من فکر کنم تو یک کثافتی، لطفاٌ انگشتتان را برای او تکان نداده و فریاد نزنید: خوب من فکر میکنم که تو هم یک کثافتی!
این ارتباط نیست. ما مقابله به مثل تهاجمی را پیشنهاد نمیکنیم. کلید ارتباط با تهاجم این است که آن را نادیده بگیریم. ما در مورد این مسأله در رابطه با تیپهای شخصیتی در مقاله ای دیگر صحبت خواهیم کرد.
وقتی که به طور موفقیتآمیز با افراد ارتباط برقرار میکنید، طبیعتاٌ با صدا و سرعت آنها این کار را انجام میدهید. اگر آنها بلندتر صحبت کنند، شما هم بلندتر حرف میزنید. اگر آنها تندتر حرف بزنند، شما هم سرعت میگیرید. آدمهای تند حرفزن از مسابقه لذت میبرند ولی آرام صحبتکنها از حرکت موزون لذت میبرند. آدمهای ساکت از سکوت لذت میبرند، آدمهای شلوغ از صدا. اگر شما قادر به ارتباط با صدا و سرعت نیستید فقط در نهایت با خود حرف زدهاید و با سوءتفاهمات جدی روبهرو میشوید.
یک مادر و دختر جوانش در یک تلاش نهایی، سعی در حل مشکلات غیر قابل حلشان داشتند. ما مشاهده کردیم که وقتی مادر از دست دخترش عصبانی بود، سرعت حرف زدنش بیشتر میشد. اگرچه سرعت حرف زدنش به دلایل دیگری نیز غیر از عصبانیت زیاد میشد ولی بدون توجه به دلیل افزایش سرعت حرف زدن مادر، دختر کناره گیری کرد. او از گوش کردن به آن خودداری کرده، نه به دلیل چیزی که مادرش میگفت بلکه به دلیل طوری که او حرف میزد. مادرش این مسأله را مأیوس کننده تلقی کرده و عصبانی میشد و دخترش بیشتر عقب نشینی میکرد. با گذشت زمان، آنقدر از هم دور شدند که دیگر باید سر هم فریاد میزدند.
متأسفانه این الگو در بسیاری از روابط والدین و فرزندان وجود دارد. نه به دلیل این که عشق به اندازه کافی وجود ندارد، مشکل این جاست که ارتباط به اندازه کافی وجود ندارد. ما به این مادر و دختر کمک کردیم که از اختلاف ارتباطاتشان آگاه بشوند و هر دو رفتارشان را عوض کردند. وقتی مادر فهمید که اگر او توجه دخترش هنگام حرف زدن را میخواهد، باید عملاٌ آرام صحبت کند، ارتباطی که به روی دخترش اثر میگذاشت. دختر هم به نوبه خود علاقه مند به رابطه خوب با مادرش بود. به این علت به جای داد و بیداد همیشگی شروع به گوش کردن به مادرش کرد. صرف نظر از سرعت حرف زدن او، با علم به این که این حرفها از عصبانیت نیست، با استفاده از عشقشان به یکدیگر، هر دو برای پیشرفت رابطهشان کار کردند. اغلب پیش میآید که روند و نه محتوی مکالمه است که مشکلات را به وجود میآورد.
دیدگاه خود را بیان بفرمائید❤
در این موضوع مطلب بیشتر بزارید