سه چیز مردم را وا میدارد که بخواهند تغییر کنند: یکی این که به حد کافی صدمه دیده باشند. آنها تا وقتی تصمیم بگیرند که دیگر کافی است، مدتها سر خود را به دیوار کوبیدهاند. آنها بدون آن که در مقابل کالایی تحویل بگیرند، آن قدر طولانی درون یک دستگاه تحویل کالا پول ریختهاند که در نهایت حاضرند این بازی را متوقف کنند یا به سراغ یک دستگاه دیگر بروند. میگرن آزارشان میدهد. زخم معدهشان خونریزی میکند. الکلی هستند. به آخر خط رسیدهاند. برای داشتن تسکین و آرامش التماس میکنند. آنها نمیخواهند تغییر کنند.
چیز دیگری که باعث میشود مردم بخواهند تغییر کنند نوعی ناامیدی است که آهسته پیش میرود و بیزاری یا ملال یا خستگی نام دارد. این حال و روز کسی است که صرفاً گذران عمر میکند و مدام میگوید: "خب که چی؟" تا زمانی که عاقبت به آن "خب که چی؟" بزرگ و نهایی میرسد. او حالا آماده تغییر است.
سومین چیزی که باعث میشود مردم بخواهند تغییر کنند، این کشف ناگهانی است که "آنها میتوانند".
بسیاری از افرادی که هیچ تمایل خاصی به تغییر از خود نشان ندادهاند، ممکن است از طریق یک سخنرانی یا گفتگو با دیگران به کشف "من میتوانم" برسند. این آگاهی، هیجان داشتن امکانات جدیدی را در آنها به وجود میآورد که منجر به تحقیق بیشتر و تمایل رو به رشد برای تغییر میگردد.
دانش مؤثر در مورد ویژگیهای شخصیتی این امکان را به فرد میدهد که مرزهای جدید و هیجان انگیزی از زندگی را کشف کند، میلی که همواره وجود داشته ولی زیر بار سنگین "خوب نبودن" به خاک سپرده شده است.
دیدگاه خود را بیان بفرمائید❤