کودک آزاری

کودک آزاری

درمان آسیب های کودک آزاری

به شما تلفن بزنیم

کودکی که به طور مداوم مورد ضرب و شتم قرار گرفته، برای آدم کشی برنامه ریزی شده است. در کودکی که به طور مکرر با چنان شیوه وحشیانه‎ای کتک خورده که پوستش از هم دریده شده و استخوانش شکسته، چه چیزی ثبت شده است؟ در ذهن چنین بچه‎ای احساس فاجعه بار وحشت، ترس و نفرت ثبت شده است. کودک در این کابوس در حالی که تلاش و مبارزه می‎کند و پوستش کنده می‎شود (لحظه‎ای خودتان را جای او تصور کنید)، از شدت غضب در درون خود می‎خروشد: "اگر من هم به اندازه تو بزرگ بودم، می‎کشتمت!" در این جا تغییری در وضعیت روانی به سمت اختلال روانی جامعه ستیز به وجود می‎آید.
آن چه در ذهن کودک ثبت می‎شود، اگر نه مجوز کشتن، ولی اجازه برای بی‎رحم بودن و همچنین نکات ظریف‎تر مربوط به چگونگی آن است.
چنین شخصی بعد‎ها در زندگی ممکن است تحت فشار کافی تسلیم این ضبط‎های قدیمی شود: او میل به کشتن و اجازه این کار را دارد و این کار را هم می‎کند! بر همین اساس لازم است اگر پزشکانی، کودکانی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته‎اند را تحت مداوا قرار می‎دهند و نسبت به إعمال خشونت و رفتار وحشیانه شک کردند، مظنونین را به مقامات مربوطه معرفی کنند و موضوع را گزارش کنند.
حال این پرسش ایجاد می‎شود که بعد چه اتفاقی می‎افتد؟ در واقع می‎توان گفت که بهبودی ضعیف است مگر این که کودک، پیش از زمانی که به سن بلوغ برسد، درمانی فشرده را دریافت نماید. به این ترتیب او می‎تواند منبع احساسات مرگبار خود را درک کند و بیش از آن، با وجود گذشته خود این را بفهمد و بداند که می‎تواند یک انتخاب متفاوت در مورد آینده‎اش داشته باشد.
جامعه‎ای که چیزی کمتر از این برای ارائه به کودک کتک خورده در چنته داشته باشد، گویی یک هفت‎تیر پر شده را برای بازی به دست کودک داده است.
نوع سوء‎استفاده فیزیکی از کودکان موجب باز‎پخش احساسات خشونت‎آمیز در آنان می‎شود. دستور ثبت شده در ذهن آن‎ها این است: "وقتی هیچ کار دیگری نمی‎توانی بکنی، بزن!"
تنبیه مورد قبول نیست مگر در یک مورد: زمانی که کودک کوچک‎تر از آن است که درکی از خطر داشته باشد، تنبیه ممکن است تنها راه برای شرطی و محدود کردن کودک در مورد رفتن به خیابان باشد. تنبیه اگر به طور روزانه برای تخلفات غیر‎خطرناک مانند ریختن شیر و یا زدن خواهر مورد استفاده قرار نگیرد، مؤثر است.
امکان ندارد بتوان عدم خشونت را با خشونت به کسی آموزش داد.
یک شاگرد کسی نیست که بر سر او بکوبید. او کارآموز استاد خود است و با کار کردن در همان حرفه، هنر و صنعت می‎آموزد.
کودک مانند همین شاگرد است و قرار است با زندگی در کنار والدین هنر زندگی کردن را بیاموزد. بنابراین اگر شما به کودکان خود نشان دهید "وقتی عصبانی هستی بزن، این راه خوبی برای به دست آوردن همه چیز است"، آن‎ها از این نسخه برداری خواهند کرد و بعد‎ها این خود شما هستید که در مورد خشونت در شهرتان شکایت خواهید کرد.

 

 

ابولفضل حفیظی بازدید: 903 تاریخ: آدرس وب

بزودی با شما تماس می‌گیریم

دیدگاه خود را بیان بفرمائید

  • هنوز دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است
قالب:
جنسیت: