خیلی علاقه داشتم تا نقاشی را دنبال کنم، اما از آنجایی که حرفهای نمیتوانستم پیگیری کنم قید انجام این کار را زدم. تمایل داشتم موسیقی کار کنم، شروع خوبی هم داشتم، اما از آنجایی که وقت خیلی زیادی برای تمرین نداشتم و نمیتوانستم در این زمینه عالی شوم، کمکم دلسرد شدم و گاهاً تمرینات را رها کردم و در جلسات آموزشی شرکت نکردم و اینطور شد که موسیقی را کنار گذاشتم.
نمرهام در حد خوبی شده، اما از آنجایی که انتظارم از خودم بالاتر است نمیتوانم بگویم که از اوضاع درسیام راضیام.
از دیدگاه دوستان و خانوادهام کسبوکار خوبی دارم، اما هرگز راضی نیستم، خودم را با افرادی مقایسه میکنم که قلههای موفقیت را خیلی خوب طی کردهاند و این باعث میشود که نسبت به خودم ناامید شوم.
همهی این جملات نشان دهنده یک مسأله است، کمالگرایی.
کمالگرایی را میتوان اینطور تعریف کرد، درنظرگرفتن اهداف والا و تلاش برای رسیدن به اهداف و خواستن رشد بهتر.
شاید افرادی که تیپ شخصیتی کمالگرایی دارند، سعی میکنند تا ساکن و راکد نباشند و همواره در تلاشند که تغییرات مثبتی را در سبک زندگی خود بهوجود آورند. اما باید گفت که خیلی از مواقع به این صورت پیش نمیرود و افراد به دلیل ترس و اضطرابی که منجر به شکست میشود از تلاش خود دست میکشند. هرچند افراد معدودی هستند که تلاشهایی را در جهت پیشبرد اهداف انجام میدهند، اما اکثریت به این سمت نمیروند.
از آنجا که افراد کمالگرا خود را تحت فشار قرار میدهند و رضایت از خود را در رسیدن به اهداف میبینند، دچار اضطراب بالایی میشوند که برایشان بسیار آزارنده است.
بسیاری از افراد کمالگرا بابت ترس از شکست و یا بهتر نبودن، از قرار گرفتن در موقعیتهای چالشبرانگیز اجتناب میکنند و وارد مرحله کاری نمیشوند. این اجتناب مانع از پیشرفت و دستیابی به اهداف میشود.
افرادی که کمالطلب هستند خودشان را با افرادی که عملکرد بهتر و درخشانتری داشتهاند مقایسه میکنند و این نوع از مقایسه منجر به ساخت افکار خودآیند منفی "من از آنها کمترم" و یا "من خوب نیستم" میشود و درنتیجه عزتنفسشان کاهش مییابد.
افرادی که کمالگرا هستند هرگز از جایگاهی که دارند احساس رضایت ندارند، درنتیجه میزان رضایت از زندگیشان بهطرز محسوسی همواره پایین است. در پی این عدم رضایت از زندگی احتمال خلق منفی و بروز افسردگی نیز وجود دارد.
یکی از علتهای کمالگرایی را میتوان افرادی در خانواده، بهخصوص والدین دانست. پدر و مادری که همیشه ناراضی است. والدین منتقد. والدینی که فرزندشان عملکرد خوبی داشته، اما باز هم تشویقش میکنند تا عملکرد درخشانتری داشته باشد. والدینی که همواره مقایسهگرند، چه مقایسه زندگی خودشان با دیگران و چه مقایسه فرزندشان با افرادی که از دید آنها عملکرد بهتری دارند.
رویدادهای زندگی شامل ارتباط با والدین، نحوه برخورد آنها، تعامل با خواهرها و برادرها و نقش دوستان، ممکن است منجر به ساخت باورهای بنیادین منفی، مانند "من خوب نیستم" یا "من ضعیفم" شود و فرد یا تلاش میکند تا با اقداماتی که انجام میدهد بر روی این باورهای بنیادین سرپوش بگذارد و یا از موقعیتهایی که مورد ارزیابی قرار میگیرد و درنتیجهی این ارزیابی، ممکن است باورهای بنیادین فعال شود، اجتناب کند.
- مهارت خودآگاهی خود را افزایش دهید.
- توان، قدرت و استعدادهای خود را شناسایی کنید.
- اهداف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت بر پایه توان خود برنامهریزی کنید.
- مشاوره تخصصی بگیرید.
دیدگاه خود را بیان بفرمائید❤