برای بسیاری از افراد رسیدن به شادکامی، هدف درجهی اول در زندگی است. افراد نیروی قابل ملاحظهای را صرف رسیدن به شادکامی و حفظ آن میکنند. با توجه به اهمیت شادکامی به عنوان یک ارزش انسانی، قابل درک است که شما به دنبال شادکامی باشید. مشکلی که در مورد جستجوی شادکامی به عنوان یک هدف زندگی وجود دارد، غیرقابل پیشبینی و فرار بودن آن است. شادکامی مانند صابون خیسی است که هرچه محکمتر آن را بگیرید، بیشتر از دستتان درمیرود.
مردم شادکامی را دو جور تعریف میکنند. یک تعریف برای شادکامی معادل دانستن آن با "خوشی زیاد" است. این نوع شادکامی غیرقابل پیشبینی و زودگذر است، به این دلیل که حالتهای خوشی طبق یک برنامهی متناوب بهوقوع میپیوندد، میتواند اعتیادآور باشد (هرچه محکمتر باشد بیشتر از دستتان درمیرود). اینها چیزهایی هستند که میتوان به عنوان "امتیازات زندگی" قلمداد کرد.
گرچه خوشیها موجب میشود که دنیا ارزش زیستن را داشته باشد، ولی این خطر را دارد که افراد همهی زندگیشان را صرف رسیدن به آن میکنند. میتوان استدلال کرد که بسیاری از افراد بهجای آنکه لحظات لذتبخش طبیعی زندگی را بپذیرند و نیروی خود را صرف اهداف و موفقیتهای بلندمدت کنند، با صرف نیروی خود به خوشیهای گذرا، زندگی خود را تباه میسازند.
تعریف دوم از شادکامی را میتوان اینگونه عنوان کرد که شادکامی را "رضایت کلی از زندگی" میدانیم.
با توجه به این تعریف میتوان شادکامی را نوعی "رضایت ذهنی" نامید که با مواردی مانند آنچه که در "مقیاس رضایت از زندگی" وجود دارد توصیف میشود، مواردی از قبیل:
1. از جهات زیادی زندگی من به ایدهآلهایم نزدیک است.
2. شرایط زندگی من عالی است.
3. تابهحال چیزهای مهمی را که از زندگی میخواستم، بهدست آوردهام.
4. از زندگیام راضی هستم.
5. اگر میتوانستم دوباره زندگی کنم، تقریباً هیچ چیزی را تغییر نمیدادم.
مفهوم رضایت از زندگی نشاندهندهی آن است که رسیدن به خوشیها از طریق یافتن ثبات عاطفی و آرامش، سودمندتر از دل خوشکردن به تجارب هیجانی غیرقابل پیشبینی و تحمل افسردگی در میان این دورههاست.
شادکامی کلی بیشتر به فراوانی لذتهای کوچک مربوط است و با لذتهای بزرگ اما نادر، ارتباط کمتری دارد.
بیشتر افراد این عقیده را نمیپذیرند که میزان شادکامی افراد بستگی به انتظارات، برداشتها و نیز تقاضاهای آنها از زندگی دارد. این یک واقعیت است که وقتی اتفاق خوبی میافتد، احساس خوبی پیدا میکنید و زمانی که اتفاق بدی میافتد، احساس بدی دارید. البته اثر رویدادهای خوب و بد بر سلامت شما با نحوه مقابله شما با آنها و یکپارچه کردن آنها با زندگیتان تعدیل میشود. به عبارت دیگر، برداشت شما از خودتان به شما کمک میکند تا حتی زمانی که رویدادهای زندگیتان خوشایند نیست، باز هم احساس شادکامی خود را حفظ کنید.
این اشتباه است که فکر کنیم شادکامی به وسیلهی رویدادهای خارجی به وجود میآید. بسیاری از مردم معتقدند تنها در صورتی خوشحال میشوند که یک اتفاق بیرونی رخ بدهد. آنها میگویند: من زمانی احساس شادکامی میکنم که...
- بتوانم همسر دلخواهم را پیدا کنم.
- بتوانم در یک قرعهکشی برنده شوم و یا پول زیادی بهدست آورم.
- پروژهای که بر روی آن کار میکنم موفق شود.
- خانهی دلخواه یا ماشین مورد علاقهام را بخرم.
- مسافرتهای خارجی متعدد بروم.
شما میتوانید با انجام فعالیتهای زیر احساس شادکامی را در خود افزایش دهید:
1. فعال باشید و خودتان را سرگرم سازید.
2. روابط شخصی رضایتبخشی برقرار کنید.
3. به فعالیتهای معنیدار بپردازید.
4. تفکر منفی خود را کنترل کنید.
5. مسائل را سازمان داده و برنامهریزی داشته باشید.
6. اهداف و انتظارات چالشبرانگیز و درعینحال واقعبینانه داشته باشید.
7. تفکر مثبت و خوشبینانه خود را توسعه دهید.
8. از وضع موجود لذت ببرید.
9. برای آیندهتان اهدافی انتخاب کنید.
10. به افراد دیگر علاقهمند شوید.
11. از هویت شخصی خود آگاه شوید.
12. برای مسائل و انتظارات منفی راهحلهایی پیدا کنید.
13. قدر آرامش درونی را بدانید.
* رویدادهای لذتبخش زندگی تا آنجایی که از ارزش لذتهای روزمره نکاهند، شیرین و ارزشمند هستند، با وجود این، بهتر آن است که نیروی خود را صرف رسیدن به یک زندگی رضایتبخش کنید تا اینکه بهدنبال لذتهای لحظهای و زودگذر از راههای انحرافی و ناسالم باشید.
* شما میتوانید با یادگیری راههای افزایش رضایت و نیز یادگیری راههای مقابله با ناخشنودیها، به زندگی رضایتبخشی دست بیابید.
* هر فرد به روابط نزدیک با دیگران و سیستم حمایتی خوب نیازمند است.
* سالمترین راه، انتخاب اهدافی است که معقولند و در جریان زندگی برای شما رضایت فراهم میکنند.
* رضایت در زندگی بیشتر از روند حل و فصل مشکلات بهدست میآید تا از رسیدن به اهداف خاص.
دیدگاه خود را بیان بفرمائید❤