عوامل اساسی افسردگی

عوامل اساسی افسردگی

علت‌های افسردگی

به شما تلفن بزنیم

تعداد زیادی از پژوهشگران عوامل مشترکی را در افرادی که احتمال ابتلای آنان به افسردگی بیشتر است، شناسایی کرده‌اند. افرادی که از افسردگی رنج می‌برند سبک‌های زیر در آن‌ها به صورت عادت در‌می‌آید. آن‌ها باید یاد بگیرند به خاطر حفظ سلامت خود از این سبک‌ها دست بردارند.

- وابستگی غیر‌واقع‌بینانه به دیگران: افراد افسرده عزت‌نفس خود را به شدت وابسته به تأیید دیگران می‌دانند.

- برخوردار نبودن از سیستم حمایت اجتماعی: افراد مستعد افسردگی بیشتر درون‌گرا و منزوی هستند. آن‌ها از مهارت‌های لازم برای حفظ روابط حمایت کننده استفاده نمی‌کنند.

- استرس در روابط نزدیک: نا‌هماهنگی در روابط بین‌فردی غالباً موجب تشدید احساس افسردگی می‌شود.

- سبک تمرکز بر خود افسرده‌ساز: افراد افسرده معمولاً با مسائل منفی اشتغال ذهنی دارند. آن‌ها زمان زیادی را صرف یاد‌آوری و نشخوار فکری درباره‌ی جنبه‌های منفی زندگی‌شان می‌کنند و هرگز راهبرد‌های مقابله‌ای خود را به مرحله اجرا در‌نمی‌آورند.

- کمال‌گرایی افراطی: افراد افسرده بر کامل و بی‌نقص بودن خود اصرار دارند و چون کامل نیستند خود را بی‌ارزش و زندگی‌شان را بیهوده تلقی می‌کنند.

- کنترل بیرونی: افراد افسرده فکر می‌کنند رویداد‌های مهم زندگی‌شان خارج از کنترل آن‌هاست.

وقتی احساس افسردگی می‌کنید معمولاً به این دلیل است که رویداد‌ی برایتان رخ داده است که به نظرتان نامقبول و غیر‌قابل تحمل است. بر این اساس، احساس افسردگی نتیجه‌ی نحوه‌ی ارزیابی شما از رویداد‌های زندگی است. در چنین وضعیتی شما می‌توانید واکنش‌های مختلفی نشان دهید. یک پاسخ احتمالی، تغییر دادن موقعیت است. پاسخ دیگر این است که ببینید آیا ارزیابی شما منطقی بوده است یا خیر؟ پاسخ سوم استفاده از مهارت‌های مقابله‌ای مؤثر است.

تغییر دادن موقعیت

مهم‌ترین اصل در مورد تغییر دادن یک موقعیت ناخوشایند واقع‌بینی است. شما باید این حقیقت را بپذیرید که بسیاری از رویداد‌های زندگی که به احساس افسردگی شما منجر می‌شوند، خارج از کنترل شما هستند. بنابراین سازگارانه نیست که خود را با این‌گونه "افکار غیر‌واقع‌بینانه" ناراحت کنید:
" چرا باید این اتفاق می‌افتاد؟"
" کاش طور دیگری عمل می‌کردم؟"
" این منصفانه نیست."
" کاش شانس دیگری داشتم."

افراد افسرده خود را ناتوان و درمانده می‌کنند، زیرا بسیاری از موقعیت‌های ناخوشایند خارج از کنترل شما است. به نفعتان است که حقیقت را (هر‌چند گاهی ناخوشایند باشد) قبول کنید و نیرویتان را بر ارزیابی‌ها و پاسخ‌های مقابله‌ای خود متمرکز کنید. خودخوری‌کردن درباره‌ی رویدادی که نمی‌توانید تغییرش دهید، هیچ سودی ندارد.

انجام ارزیابی‌های اولیه درست

وقتی سعی می‌کنید کاری انجام دهید ولی موفق نمی‌شوید، کدام یک از دو عبارت زیر را به خود می‌گویید:
" من شکست خورده‌ام، چون آدم خنگی/بی‌عرضه‌ای هستم."
" من شکست خورده‌ام، چون به اندازه کافی تلاش نکرده‌ام."
واضح است که عبارت دوم درست‌تر از عبارت اولی است. با این حال وقتی شما ناراحت و افسرده هستید، خیلی راحت از طریق تعمیم دادن‌های افراطی و نگریستن به رویداد‌های ناخوشایند زندگی به عنوان وقایعی مطلق و غیر‌قابل تغییر، ارزیابی‌های نادرستی از آن‌ها به عمل می‌آورید. وقتی این حالت پیش می‌آید، خود را مجبور کنید تا ارزیابی‌های غلط خود را زیر سؤال برده و آن‌ها را به ارزیابی واقع‌بینانه‌تر تبدیل کنید. به عنوان مثال، فرض کنید بهترین دوستتان با شما رفتار تندی داشته است. اگر این اتفاق را به صورت زیر ارزیابی کنید. چه احساسی خواهید داشت؟
"دوستم دیگر به من علاقه‌ای ندارد."
این ارزیابی به احتمال زیاد موجب احساس آزردگی، غمگینی و خشم در شما می‌شود. برای این‌که خود را از این حالت افسردگی بیرون آورید باید این‌طوری فکر کنید که:
" رفتار تند فلانی به این معناست که او دیگر از من خوشش نمی‌آید؟"
" چند وقت یک‌بار فلانی با من تند برخورد می‌کند؟ خیلی به ندرت."
"چند وقت یک‌بار فلانی با من خوب رفتار می‌کند؟ بیشتر اوقات."
" آیا احتمال دارد که رفتار تند دوستم اصلاً ربطی به من نداشته باشد؟ حدس می‌زنم."
" حال فرض کنید که دوستم از دست من عصبانی است، آیا به این معناست که او مرا دوست ندارد؟"
" نه واقعاً، گاهی اوقات دوست‌ها هم با هم برخورد تندی دارند، ولی می‌توانند هم‌چنان با هم دوست باشند."
یک مهارت ارزشمند برای مقابله با ارزیابی‌های اولیه نادرست، گوش دادن به ندای واقعی خودتان است.

استفاده از مهارت‌های مقابله‌ای انطباقی

همه‌ی ما با رویداد‌های استرس‌زای زندگی، ناکامی‌ها و سر‌خوردگی‌ها مواجه می‌شویم. برخی افراد حتی با فقدان‌ها و آسیب‌های شدید‌تری نیز مواجه می‌شوند. نمی‌توان انتظار داشت که همه‌ی افراد در مقابل ناملایمات زندگی واکنش‌های مطلوبی از خود نشان دهند.
در‌حالی‌که برخی افراد می‌توانند تجارب ناخوشایند خود را حل‌و‌فصل کنند، برخی دیگر درمانده و افسرده می‌شوند. چرا چنین است؟
افرادی که می‌توانند از عهده‌ی افسردگی برآیند از منابع مقابله‌ای بیشتری برخوردار هستند. منابع مقابله‌ای مانند جستجوی حمایت اجتماعی، حل مسأله، انحراف افکار، پاداش دادن به موفقیت‌های خود، کنترل افکار منفی، تمرین تفکر مثبت، متوقف کردن ساختن افکار منفی، می‌توانند در درمان افسردگی و مقابله با آن بسیار کارآمد باشند.

ابولفضل حفیظی بازدید: 1041 تاریخ: آدرس وب

بزودی با شما تماس می‌گیریم

دیدگاه خود را بیان بفرمائید

  • هنوز دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است
قالب:
جنسیت: